روانشناس

صفحه شخصی جناب احمد رضا محمدگلی

روانشناس

صفحه شخصی جناب احمد رضا محمدگلی

پیوند روانشناسی دین و معنویت

شنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۰، ۱۰:۵۲ ق.ظ

در روان شناسی تجربة دینی دو بحث مستقل از هم وجود دارد؛ یکی علت یا علل پیدایش تجربة دینی ، دوم معلول یا معالیل پیدایش تجربة دینی؛ یعنی یک بار بحث بر سر این است که چه علت یا چه عللی سبب شده کسی به نام موسی، کسی به نام بودا دارای تجربة دینی شود. مسلما یک سلسله علت ها دست به دست هم داده اند که بودا صاحب تجربة دینی شده ولی من نشده ام؛ محمدبن عبدالله (ص) یا موسی (ع) یا عیسی (ع) صاحب تجربة دینی شده اند ولی من نشده ام؛ مسلما علل و عواملی در کار بوده اند که این علل و عوامل انواعی دارند. برخی علل و عوامل، تاریخی و برخی علل و عوامل، جامعه شناختی اند که روان شناسی دین به آن دو دسته عوامل کاریندارد و فقط به علل و عوامل روان شناختی اش می پردازد، وگرنه مسلما علل و عوامل تاریخی و جامعه شناختی هم مؤثرند که آنها باید در جاهای دیگری محل بحث قرار گیرند.

آنچه روان شناسی دین بدان م یپردازد علل و عوامل روانی ای است که در من یک مکانیزمی را راه اندازی و فرایندی را ایجاد می کند که حاصل آن مکانیزم و فرآوردة آن فرایند، تجربة دینی ای خواهد بود که من به عنوان بنیانگذار دین و مذهب واجد آن شده ام و مثلا شما نشده اید، بنابراین اول باید ببینیم علل و عوامل روان شناختی تجربة دینی چه چیزهایی هستند. یک دسته از این علل و عوامل، علل و عوامل ژنتیک اند یعنی تحقیقاتی شده که نشان می دهد امور ژنتیک و امور وراثتی مؤثرند در کسی که او را واجد تجربة دینی کند.

برخی می گویند کسانی که تجربة دینی دارند اختلالهای مغزی دارند؛ این یک ایدة فیزیولوژیک است. یکی از نمونه های شاخص این اختلالهای مغزی صرع است یعنی این افراد معمولا مبتلا به بیماری صرع هستند. برخی می گویند این افراد عقب ماندگی های ذهنی دارند و انواعی هم برای آن قائل اند که اگر بخواهم بیان کنم باید خیلی وارد جزئیات شوم. برخی می گویند این ها نه اختلال مغزی دارند و نه عقب ماندگی ذهنی، بلکه ذهن های دوجایگاهی دارند، ذهن های دو حفره ای دارند. جولیان جینز که کتاب بسیار پرجنجال و پرهیاهویی از او چند سال پیش منتشر شد که به زبان فارسی هم ترجمه شده معتقد است که این ها ذهن های دوجایگاهی دارند؛ ما امروز ذهن هایمان یک جایگاهی است بنابراین ما دیگر نمی توانیم مهبط تجربة دینی قرار بگیریم ولی آنها ذهن های دوجایگاهی دارند و در باب ذهن های دوجایگاهی و دو حفره ای هم سخن گفته شد.
عوامل دستة دوم که صاحب تجربة دینی را صاحب این تجربه می کنند عوامل محیطی اند که این عوامل محیطی هم مؤثرند مخصوصا عوامل محیطی که به اوایل زندگی مربوط می شوند که بیشترین تاکید بر سه سال اول و شش سال اول زندگی است که این افراد تعلیم و تربیتی ناشی از آن محیط داشته اند که باعث شده به سمت تجربة دینی کشیده شوند؛ این هم یک دسته.
دسته سوم به سنخ روانشناختی افراد توجه می دهند و می گویند سنخ های روان شناختی است که مؤثر است. سنخ های روان شناختی باز سه تعبیر مختلف در کتابهای روان شناسی دین دارد؛ گاهی واقعا همان تعبیر سنخ روان شناختی یا سنخ روانی یا سنخ شخصیتی به کار می رود، گاهی تعبیر مزاج های شخصیتی به کار می رود که آن تعبیر هم کم اهمیت نیست و گاهی هم تعبیر بُنیه ها یا بِنیه های روانی به کار می رود که افراد را به لحاظ این بنیه ها یا سنخ ها به انواع مختلفی تقسیم کرده اند و گفته اند همه کسانی که تجربة دینی داشته اند، به لحاظ روانی سنخ خاصی داشته اند یا مزاج خاصی داشته اند یا بنیة روانی خاصی داشته اند. این سه دسته عوامل ارادی نیستند.

اما یک دستة چهارم که ارادی اند از آنها تعبیر شده که کسانی که تجربة دینی داشته اند یک سلسله کارهایی با ارادة خودشان انجام داده اند و بحث فقط بحث وراثت یا ژنتیک نیست، بحث محیط و تعلیم و تربیت ناشی از محیط نیست، بحث سنخ های روانی، مزاج ها و بنیه های روانی نیست و آنها اصلا کارهای ارادی انجام داده اند، این کارهای ارادی چند نامزد بزرگ دارند که یکی از آنها ریاضت است؛ این دسته می گویند ریاضت به آدم استعداد می دهد، حالا این که این استعداد اگر شرط لازم هست آیا شرط کافی هم هست یا نه، بحث های دیگری دارد اما قائل اند شرط لازم هست ولو شرط کافی نباشد، اگرچه کسانی شرط کافی هم دانسته اند. از این ریاضت ها اگر بخواهم اسم ببرم خودشان به چهار دسته قابل تقسیم اند: به یک نوع نظاره گری، دیگری تامل و یکی هم تمرکز، آن دیگری مراقبه. معمولا این ریاضت ها در درون خودشان به این چهار دسته تقسیم می شوند. ریاضت ها اعمالی ارادی هستند.

برخی می گویند آنچه این تجربة دینی را حاصل می آورد یک عمل ارادی است ولی نه از مقولة تجربه بلکه از مقولة مصرف مواد روانگردان، حالا خواه روانگردان هایی که در آن زمان ها هم مستعمل بوده مثل حشیش و خواه روانگردان هایی که آن زمان مستعمل نبوده و یا اگر هم مستعمل بوده، به نام علمی ممتاز و متمایز نمی شده؛ حالا وقتی می گویم مواد روانگردان، از مواد مخدر بگیرید تا مواد به غایت روانگردان، ولی معمولا گفته شده که این مواد در تجربه های دینی مؤثرند؛ نظیرش را در روان شناسی عرفان می توانید ببینید که در تجربه های عرفانی هم همین سخن را تکرار می کنند.

برخی هم گفته اند هیچ کدام از این ها نیست، اگر کسی بخش هایی از وجود خودش را بیش از حد تحریک کند تجربة دینی برایش پدید می آید؛ مثل چه؟ همچنان که همة ما انسان ها کمابیش، هم موفقیت دوست هستیم در بیرون و هم رضایت دوست هستیم در درون. اگر کسی حساسیت های موفقیت دوستان هاش را کاهش داد و حساسیت های رضایت دوستانه اش را افزیش داد آهسته آهسته به یک سیر درونی کشیده می شود که حاصل آن سیر درونی می تواند یک تجربة دینی باشد. همة ما در واقع بسته به این که چگونه زندگی کنیم می شود فهمید که آیا بیشتر طالب موفقیت های بیرونی هستیم یا طالب رضایت درونی. تقریبا موفقیت بیرونی صددرصد و رضایت درونی صددرصد کم مصداق و بی مصداق است ولی معمولا یکی از این دوتا در وجود ما غلبه دارد. اگر خیلی طالب رضایت درونی باشید نه موفقیت بیرونی به یک کندوکاوهایی در درونتان کشیده می شوید که آن کندوکاوها شما را واقعا مستعد تجربة دینی می کند. عوامل دیگری هم شمرده شده و همه این عواملی که من خدمتتان عرض کردم عواملی اند در باب علل روانشناختی وقوع تجربة دینی.

بعد از این که تجربة دینی در یک بنیانگذار دین و مذهب پدید آمد یک معلول هایی هم دارد یعنی آثار و نتایجی هم در او باقی م یگذارد که این آثار و نتایج به طور کلی به سه قسم قابل تقسیم اند. اولا این شخص که یک تجربة دینی پیدا کرده، باورهای خاصی پیدا می کند که این ها با باورهای قبلی او بسیار بسیار متفاوت اند یعنی در ناحیة باورهای او تاثیر می گذارد؛ حالا این باورها به لحاظ صدق و کذبشان محل بحث روان شناسی دین نیستند بلکه مورد بحث فلسفة دین اند؛ فلسفة دین به صدق و کذب این باورها کار دارد، روان شناسی دین فقط می گوید این باورها در او پدید می آید اما این که این باورها چه تعدادی هستند شمارش های مختلفی صورت گرفته؛ یادم هست قبلا در جایی گفته ام این ها را می شود در سیزده باور احصا کرد؛ هر کس تجربة دینی داشته باشد سیزده باور پیدا می کند.

از طرف دیگر، معلول ها و آثار و نتایجی هم دارد که در باب احساسات و هیجانات و عواطف خودش است؛ احساسات و عواطف شخص متفاوت با قبل می شود یعنی آرامشش با قبل متفاوت می شود، قبلا به چیزی امید می بست و حالا به چیز دیگری امید می بندد، قبلا از چیزهایی شاد می شد و حالا از چیزهای دیگری شاد می شود، قبلا از چیزهایی اندوهگین می شد و الان از چیزهای دیگری اندوهگین می شود، خشم او، خشنودی او و همه احساسات و عواطفش تحت تاثیر تجربة دینی قرار می گیرند. البته من در این مورد هنوز دقت نکرده ام که آیا احساس و عاطف های هم هست که تحت تاثیر تجربة دینی مطلقا عوض نشود یا همه احساسات و عواطف هشتاد و پنج گانة ما تحت تاثیر تجربة دینی عوض می شوند؟ ولی در کتابهای روان شناسی دین گفته شده که بسیاری از این احساسات رخت برم یبندد و احساس دیگری می آید مثلا ویتگنشتاین که خودش گرایش به هیچ دین و مذهب خاصی نداشت، در عین حال در آن جملة بسیار معروف و بسیار عمیق و بسیار تفسیرشده اش می گفت من به هیچ دینی تعلق خاطر ندارم اما به هر امری از منظر دینی نگاه می کنم و همه می گفتند این یعنی چه که من علاقه به هیچ دینی ندارم اما در عین حال به هر امری در زندگی ام از منظر دینی نگاه می کنم؟ همین ویتگنشتاین می گفت بزرگترین احساسی که برای صاحب تجربة دینی دست می دهد احساس امنیت است و او به این جمله تعبیر می کرد، می گفت کسی که تجربة دینی پیدا می کند دارد به زبان حال فریاد م یکند که در جهان هر چه رخ دهد من در امن و امانم، به من آسیبی نم یرسد. خوب این احساس امن و امان احساسی است که امروزه از آن گاهی تعبیر می کنیم به احساس آرامش، گاهی به امنیت خاطر و گاهی به طمأنینه، ولی وقتی که تجربة دینی پیدا می کنیم بالاخره در احساسات و عواطف ما همان طور که روان شناسان دین گفته اند الی ماشاءالله تغیّرات حاصل می شود.

در قسمت سوم شخصیت و منش مان یعنی در قسمت خواسته هایمان هم تفاوتهایی ایجاد می شود، من دیگر بسیاری از خواسته ها را از دست می دهم، دیگر نمی خواهم که فلان کار را بکنم، می خواهم که بهمان کار را بکنم، نمی خواهم فلان موضع را بگیرم، می خواهم بهمان موضع را بگیرم و قس علیهذا... این ها در واقع معلولان روانشناختی آن تجربة دینی است.

همة قسمت هایی که من گفتم یک قسمت تحت عنوان علل روانشناختی و یک قسمت تحت عنوان معالیل یا معلولات روان شناختی، همه مربوط به تجربة دینی م یشد، حالا وارد بحث دوم می شویم.
بحث دوم همانطور که گفتم ایمان یا تعبد دینی است که ایمان یا تعبد دینی هم باز دو بخش دارد، هم بحث می شود در باب علل ایمان و تعبد دینی و هم در باب معالیل ایمان یا تعبد دینی، یعنی آثار و نتایجش.
در باب علل، بحث های زیادی صورت گرفته، یک سلسه بحث ها بحث های جامعه شناختی است که در جامعه شناسی محل بحث قرار می گیرد که چه می شود که در یک شبکة مناسبات اجتماعی افرادی به یک شخص ایمان می آورند و به آن شخص متعبد می شوند؛ علی القاعده این ها را نباید در روان شناسی دین بحث کرد ولی شما می بینید بر خلاف گفتة من، خیلی وقت ها این علل هم در کتابهای روانشناسی دین می آیند، علتش چیست؟ علت این است که بسیاری معتقدند که جامعه شناسی را می شود به روانشناسی جمعی فرو کاست و اگر بشود جامعه شناسی را به روان شناسی جمعی فرو کاست آن وقت روان شناسی جمعی هم طبعا یک شاخه از روان شناسی خواهد بود و طبعا در کتابهای روان شناسی دین به عوامل اجتماعی هم می شود توجه داد مثلا خیلی ها گفته اند یکی از علل جامعه شناختی یا با تعبیر اخیر من یکی از علل روان شناسی اجتماعی گرایش به دین، همرنگی با جماعت است. گفته اند کثرت پیروان یک دین اگر از حدی بیشتر شد و از نظر کمّی و کیفی یک وزن اجتماعی پیدا کرد، بقیه مردم برای این که از این وزن اجتماعی نصیب و بهره ببرند و نخواهند مخالفت کرده باشند و نخواهند با جماعت مخالفت کنند، همرنگی با جماعت می کنند و ایمان می آورند.

واقعیت این است که در تاریخ همة ادیان، بخشی عظیم و بلکه اعظم پیروان ادیان و مذاهب از این راه ایمان می آورده اند و متعبد می شدند، می دیدند این همرنگی با جماعت برای آنها سود دارد؛ این یک علت است، اما علت های روان شناختی تر را  به تعبیری که دیگر اصلا حوزة کار جامعه شناسی نباشد  هم یادداشت کرده هام که خدمتتان عرض می کنم.
برخی در علت ایمان آوردن و تعبد ورزیدن مان به ضمیر ناهشیار ما توجه داده اند، البته ضمیر ناهشیار فردی ما مثل چیزی که فروید یا نوفرویدی ها به آن قائل اند به این معنا که در ضمیر ناهشیار فردی ما اموری می گذرد که ما را به ایمان می کشاند حالا چه این ضمیر ناهشیار  فردی ما بیشتر تحت تاثیر لیبیدو باشد که خود فروید یا نوفرویدی ها می گویند یا تحت تاثیر لیبیدو نیاشد ولی به هر حال ضمیر ناهشیار است مثل ضمیر ناهشیار آدلری که تحت تاثیر قدرت است نه تحت تاثیر لیبیدو. برخی هم گفته اند که تحت تاثیر ناهشیار جمعی ماست نه ناهشیار فردی.

طبق تفسیر بعضی، یونگ به این نظر قائل بوده که می گفته آنچه باعث می شود انسان ها مؤمن شوند در واقع عواملی است که از درون ناهشیار جمعی شان سر بر می آورد. حالا این ضمیر ناهشیار جمعی چه ربطی دارد به کهن الگوها یا کهن نمونه ها یا به تعبیری آرکی تایپ ها. 

برخی هم گفته اند علت این ایمان، چرخه های زندگی است. اریکسون معتقد بود چرخه های زندگی مهم است، انسان چند دوره از زندگی های هشت گانه اش را می تواند بدون ایمان سپری کند ولی از چرخه چهارم به بعد انسان دیگر نمی تواند بدون ایمان زندگی کند. بنابراین چه به طور علنی اظهار کند یا اظهار نکند متشبث و آویزان می شود به کسی؛ که البته به طور معمول انسان به بنیانگذار دین و مذهب محیط اطراف خودش بیشتر متشبث می شود ولی به هر حال
چرخه های زندگی مؤثرند.

برخی آمدند گفتند چرخ ههای زندگی اصلا مهم نیستند و کسانی که اهل زندگی درونی اند ایمان می آورند. بنا بر این عقیده، کسانی که اهل زندگی برونی اند عقل گرا و کسانی که اهل زندگی درونی اند احساس گرا هستند. کسانی که اهل زندگی درونی اند احساس گرا هستند و احساس دست در دست ایمان و تعبد دارد .

در واقع بدون ارزش داوری دربارة این که ما باید عقل گرا باشیم یا احساس گرا، گفته شده انسان هایی که اهل حیات برونی اند عقل گراترند و کسانی که اهل حیات درونی اند احساس گراترند. احساس گرایی نوعی ملازمت دارد با روی آوردن به ایمان؛ اینجا حیات درونی و حیات برونی غیر از درونگرایی و برونگرایی است که معمولا در سنخ های روان شناختی اشاره می شود.

منبع : http://jafarhashemlou.blogfa.com/post/1668

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۱۸
احمدرضا محمد گلی

نظرات  (۱)

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

هم میهن ارجمند! درود فراوان!

 با هدف توانمند سازی فرهنگ ملی و پاسداری از یکپارچگی ایران کهن

"وب بر شاخسار سخن "

هر ماه دو یادداشت ملی میهنی را به هموطنان عزیز پیشکش می کند.

خواهشمنداست ضمن مطالعه، آن را به ده نفر از هم میهنان ارسال نمایید.

 

آدرس ها:

 

http://payam-ghanoun.ir/

http://payam-chanoun.blogfa.com/

 

[گل]

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

۝۝۝۝♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥۝۝۝۝

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی